- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
سوی مجـنون برسانید که لیـلایی هست ما شنیدیم در این شهـر که آقـایی هست دور این خانه شلوغ است اگر جایی هست درمندیم و دلی خوش که مداوایی هست شب عـیـد است بـیـایـیـد حـنا بـگـذاریـم سـر بـه پـای قـدم مـرد دعـا بـگـذاریـم تا پـدر چـشـم به چـشمـان تو احیا دارد پـر گــهــوارۀ تـو روح مــسـیـحـا دارد و حسن خیره به چشمان تو نجـوا دارد نـوۀ حـضـرت زهـراست تـمـاشـا دارد جـلـوۀ نـام عـلـی بـر تـو مـبـارک بـادا سـومـیـن نام عـلـی بر تو مبـارک بـادا فـطرسی آمده و از تو پـری می خواهد از تو عیـسی نفس ناب تری می خواهد یوسف از تو نمک بیـشتـری می خواهد که غـبـار قـدمت رفـتـگـری می خواهد یـاکـریـمـیم و سر جادۀ تو شیـعـه شدیم ما کـنـار پـر سـجـادۀ تو شـیـعـه شـدیـم عشق وقتی که به سر حـدّ نهـایت برسد تازه شاید که سرش بر کف پایت برسد چـشـم هر شـاه اگر سوی عبـایت برسد نه محـال است مـقامش به گدایش برسد نه فقط پـهـنـۀ افلاک نمک گـیر تو است تو از این کشور و این خاک نمک گیر تو است مثل پـیـراهـن یوسف که به کـنعـان آمد مـثـل ابـری که سـر خـاک بـیـابـان آمد قـبـلـۀ هـفـتــم اگر سـوی خـراسـان آمـد خــانـۀ مــادریـش بـود کـه ایــران آمــد بـنـویـسـیـد کـه آقـا پـسـر ایــران اسـت افـتـخـار بـشـر و تـاج سـر ایـران است عـشـق ایرانی ما؛ کار بـنـایت با ماست حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست طاق و گلدسته، رواق، آینه هایت با ماست خادمیِّ حرم و صحن و سرایت با ماست طرح زیباتری از بـاغ جـنان می سازیم و ضریح نـویی از فرشچیان می سازیم مصلحـت بود اگر؛ شیـر خـدا می گشتی تو علی هستی و شمشیر خدا می گشتی شک نداریم که تکـبـیـر خـدا می گـشتی تکـسوار عـرب و تـیـر خـدا می گـشتی بازوی هاشمی ات رزم چو در سر می داشت کربلا زیر قدمهـات ترک بر می داشت رخصتت بود اگر؛ یک تنه لشگر بودی میـمـنـه میـسره از رزم سـراسـر بودی پشت در پشت پـدر تیغ دو پیکـر بودی رخصتت بود اگر حضرت حیدر بودی کـربـلا دیـد پـدر را نـفـست یـاری کرد وه که با نام تو عـباس عـلـمـداری کرد واژه ات خطبه شد و تیغ علی وار آورد خطبه ات شور عـلی در دل پیکار آورد چه بـلایـی به سر کـاخ سـتـمـکار آورد شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است که دعاگوی شما زینب کبری شده است واژه در واژه تو را بین دعـاهـا دیـدیـم در ابـوحـمـزه ات انگـار خـدا را دیـدیم در صحـیـفـه اثر مصحـف زهـرا دیدیم چتری از باور و اخلاق و مدارا دیـدیم خـاکـیـانـیـم که دنـبـال شما حـیـرانــیــم با تو همراه عـلی در شب نخـلـسـتـانـیم هیچ کس نیست شب تار عزادار که تو هیچ کس نیست اسیـر سر بـازار که تو هیچ کس نیست که با تب دل انظار که تو هیچ کس نیست پرستـار و بیـمار که تو آنکه سرخی سر انجام حسین است تویی سومین نقطه که بر نام حسین است تویی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
سـجـاده ایــم پـهــن بــرای دعــا شــدیــم نـائـل به هـمـنـشـیـن شـدن اولیـاء شـدیم تـاثـیـر کـرد خصلت خوبان به روی ما از یُـمـن سـجـده های شـمـا بـا خـدا شدیم از دسـتـبـاف بـودنـمـان خـیـر دیــده ایـم پـاخـورده ایم و از شـرفـش پُـر بها شدیم هـر نـخ ز ما مـطـهـر انفـاس دلـبر است با این حـسـاب هـم نـفـس کـبـریـا شـدیـم شکـر خدا به طالعمان مهر عشق خورد پاگـیر لطف بی حـد و حـصر شما شدیم اصلا چه حاجت است به آب و گلاب ها مـا پـاک از طهـارت این گـریـه ها شدیم وابستگی به یار اثـراتـش مشخص است فارغ ز ما چو یار شد؛ از غـصه تا شدیم هـرچند دست جـمع زمین خـورده ایم ما گـفـتـنـد عشق و پـیش قـدمهـاش پا شدیم سـجـاده ایـم قسمت ما شـور و شیـن شد یعـنـی که پـای بـوسی ابـن الحـسیـن شد امشب مدینه حال و هوایش معطر است از شوق چـشم منتظرش آسـمان تر است باران گرفت و جان دوباره به خاک داد ابـر نـگـاه تـو چـقـدر سـبـزه پرور است کـاسـه به دست ها هـمه از راه می رسند باب الـمـراد عـالـم و آدم همین در است امـشـب بـه آفـتـاب؛ قـمـر فـخـر مـی کـند در خانـۀ حسین مهـی جـلـوه گرتر است گـهـواره را نـگـاه کـنـیــد عـشــق آمــده زهراست یا حسین؛ حسن یا که حیدر است پـیـغـمـبـری چــقــدر بــرازنـده اش بُـوَد پـیـشـانـی اش تـجـلّـی نـور پیـمـبـر است طـرز نـگـاه کـردنش آیـیـنـۀ عـلـی است بر قاب صورتش رخ زهرا مصور است مــا از ازل مــلازم خــاک ره تـــوأیـــم مـا را نـوشـتـه اند گـدا چون مُقـدّر است تـا چـنـد کــفــر؟ بــادۀ ایــمــانــیــم بــده یـعـنـی که از صـحـیـفـه مـسلـمـانیم بـده هرکس ز عشق تاب و تبش شهره می شود بیش از همه غـم و تعبش شهره می شود زردی رویـش از اثـر سجـده هـای روز با اینکه سجده های شبش شهره می شود مـادر بــزرگ زاده و بـابـا شـه قـریـش خیلی بجاست گـر نسبش شهره می شود تا روز حـشر کار ابو حـمـزه اش گرفت هرکس که گشت منتسبش شهره می شود شمشیر خطبه اش کـمـر شـام را شکست اینگونه تا ابد غـضـبـش شهـره می شود نـخـلـی کـه آبـیــاری دسـت کــریــم شـد در شـهـر مـزۀ رطـبـش شهـره می شود سر میدهیم پای تو عشق است عشق عشق عـاشـق دل بـلا طـلـبـش شهـره می شود تـطـهـیـر آب وام گرفـته ز طهـر توست خورشید آسمان و زمین جای مهر توست از بس کـلام معجـزه دار تو نـور داشت خورشید شد هرآنکه به پایت حضور داشت وقتی که دست و پای تو از سجده آب شد در عرش خود خدای تو حس غرور داشت حــاجــیِّ نــا شــنــاخــتــۀ کــاروان حـج در قـافـله به یُمن تو نعمت وفـور داشت نزدیکها که جای خودش لطف ویـژه ای آقـای خـوب مـا بـه گـدایـان دور داشـت جـبـرئـیـل می رسید به پابوسی اش مـدام وقـتـی که در نـمـاز دم یا غـفـور داشت تو حضرت کـلـیمی و ادعـیه شاهد است محرابِ خانۀ تو شبـاهت به طور داشت لطـف دعـای نـیـمـه شبت بر هـمه رسید از برکت صحـیـفۀ تو دین زبـور داشت زخـم زبان و طعـنـه اگرچه زیـاد خورد ایــوب آل فـاطـمـه قـلـبـی صبور داشت آمـــاده ایــم رخـصـت افــروخــتــن بــده پــروانـه ایـم اذن ز غــم ســوخـتـن بــده اصلا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟ هر وقت خورد بر لب خشک تو آب سوخت اصلا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟ در بین شعـله های عدویت کـتاب سـوخت در گـیـر و دار ردشـدن هـمسرت ز شام آتش سراغ مـعـجـرش آمد نقاب سوخت رجـالـه هـا به صورتـتـان سنگ می زدند از طعنه های شهر دلت بی حساب سوخت بـر روی زخـم گـردن تو مـرهـمی نبود وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت دیدی چگونه چوب به لبهای عشق خورد دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت یـعـقـوبِ دل شکـسته چهـل سال آزگـار چشمت به یاد روضۀ بزم شراب سوخت گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت "بس کن ربـاب"عـمـۀ سـادات دم گرفت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
پـنـجـم مـاه ناب شـعـبـان است شور و شادی به سینه مهمان است آسمان غرق نـور ایـمـان است فُلک ومُلک ومَلک غزلخوان است شکر حق ذکر ما و سلطان است این پـسـر آبـروی ایـران است آمــده روح مـنـبـر و مـحـراب پـــســـر آســـمــانـــیِّ اربـــاب چهره ای با صفـاتر از مهـتاب دلبـری ناب و گـوهـری نایاب اصل حبل المتین روز حـساب زیـنـت بـنـدگـیُّ و ایـمان است اصـل و شـیــرازۀ دعـایـی تـو بـنـدۀ مـخــلـص خــدایــی تــو چـشـمـۀ نـور هــل اتــایـی تـو سـنـد عـشـق مــرتـضـایـی تـو قـاصـد ســرِّ کــربــلایــی تــو خـطبه ات از دم شهیـدان است در عـبـادت پـیـمـبـری هـستـی در شجاعت تو حـیدری هستی در نجـابـت تو کـوثـری هستی درکرم چون حسن سری هستی در حـرم شـاه دیـگـری هـستی خـیـمـۀ تـو دژ یـتـیـمـان اسـت بـی بـیِّ آســمــان پـرسـتــارت بـند و غـل شـد اسیـر ایـثـارت کـوفــه مــاتِ دم عــلـی وارت روضه داروی جـان بـیمـارت گـریه بر کـربـلای غـم کـارت شیعه مدیون چشم گریان است گـریـۀ تو بـقـای عـاشـوراسـت صبـرتو سـرِّ مکـتب مـولاست آه تـو سـهـم دشـمـن زهـراست کـربـلا بـا دعـای تو پـیـداسـت آرزوی تــو وعـــدۀ آقـــاســت جمعه ای که ظهور در آن است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
بـیـایـیـد عـشـق را عـبـادت كنیم به سـجـاده عـرض ارادت كـنـیم در این خشك سال صداقت شبی دو ركعـت محـبـت تـلاوت كنیم « تمام عـبـادات ما عـادت است به بی عادتی كاش عادت كنیم» بـیـایـیـد نـوبت بـگـیـریـم و بعـد صف عـاشـقـی را رعایت كـنیم همین كه در این صف نشستیم پس بـیـایـیـد شـكــر ولایـت كــنــیــم شـب سـوم عـاشـقـی های ماست دوبـاره كـمـی عـشق نیت كـنـیم مـجـال عـبـادت به عـالـم رسیـد بـهـار مـنـاجـاتــیـان هـم رسـیـد به چشم زمین تا كه مهمان شدی به عـمـر پدر راحت جـان شدی تــو از مــادری آریـایــی نــژاد و از مـا و فـرزنـد ایـران شـدی عجم با تو شأنی دگر یافت چون تو فـامـیـل با شهر سلـمان شدی پر از لحظه های ركوع و سجود و تـنـدیـس خـاكـی ایـمـان شدی تو هستی؛ قـناعت چه معـنا دهد مگر نه كه لبریز احـسـان شدی كـریـمـانـه مـا را بـخـر حضرتا تـو كـه آبـروی كـریـمـان شـدی نـوشـتـم كـه مـهـتـاب مـن آمــده عــلــی ابــن اربــاب مـن آمــده
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
آمـده نـور دل خـون خـدا، سـیّد السّاجدین روشنی بخشِ دل و جان حسین، زین العابدین آمده نور ارض و سـما چارمین رکن دین خدا بر دو عالم تهـنیت باد مــقــدم امــام ســجّــاد سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ ) ***************************** می دَمَد ز مَهد و قـنـداقـۀ او، نـور ولایت از دم او جان گرفته تا ابـد، جـسم عبادت آمده مــولای عـالـمـیـن وَجهِ رب،علی بن الحسین دلـبـر هـمه خـوش آمد گـل فـاطـمه خوش آمد سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ ) ***************************** نظری به حال و روز ما نما، ای به عالم شفیع در دل شکسته ام فـقـط بُوَد، آرزوی بـقـیع مَدَد،ای به قربان رحمتت تا شَوَم زائر به تربتت جانِ جـان سُرور سینه بـرکـت شـهـر مـدیـنـه سـیّـدی امـام سـجّـاد؛ سـیّـدی امـام سـجّـاد (۲ )
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
آمد یـوسف پـیـغـمـبـر، آمـد روح دعـا نور افشان شده در عالم، ماه خون خدا آمـد آیـۀ شـیــدایـی؛ یـاس گـلـشـن زهــرایـی؛ مـعــنـایـی ز دل آرایـی بحر جود و عطا نور زین العابدین؛ در سماوات و زمین؛ روشنایی میدهد؛ بر دل عالم یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا ******************************************** نــور دیـدۀ ثــارالله؛ آمـد خـیـر الـعـبـاد مسکـیـنـان کـرامت را؛ آمد باب مـراد نـورانـی شـده بـیـت الله؛ از نـور رخ وجـه الله؛ آمـد هـستـی و جـانـان ســیـد الـشّـهــدا یا امام العارفین؛ سیّدی بر ساجدین؛ مُحرم عشق توأند؛ کعـبه و زمزم یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا ******************************************** مشغول گنهم هر دم، جـرمم گشته عیان کـن آمـاده مـرا آقـا، از بـهـر رمـضـان ای که روح دعـا هـستی؛ مولای سُعَـدا هستی؛ لطفی کن که شویم اهل اشک و ذکر و دعا مـدح تو روی لبم؛ نـور تو ماه شبـم؛ گـرم یـا رب یا ربـم؛ با ولای تو یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یا علی بن الحسین؛ یـوسف زهـرا
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک ۱ پخش سبک ۲ ( به سبک خانۀ زهرا و علی ) شاده دلِ ارض و سما؛ گوهر نایاب آمده روح مناجات و دعا؛ دلـبـر ارباب آمده حُسنِ خدایی مثل اون؛ چشم دو عالم ندیده از کرمش بر عاشقا؛ خون خدا عیدی میده کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲) ************************* زادۀ زهرا یا حسین؛ قلب ماها بی قراره از قدم گل پسرت؛ باران رحمت می باره شعر ولایت می خوانیم؛ با یه دلِ بی تاب آقا ما صدقه از تو میخوایم؛ سائلارو دریاب آقا کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲) ************************* حاجت ما رو روا کن؛ آرزوی ما همینه به زودی زود ما بشیم؛ زائر شهرمدینه همراه سیّد عـلـی و؛ یـاد امـام و شـهـدا هم یه سفـر زائـر تو؛ هـم یه سفرکرببلا کعبۀ دلها یا علی؛ یوسف زهرا یا علی(۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت امام سجاد علیه السلام
پخش سبک ( به سبک: ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا) نور دو عین آمده؛ گـل حسین آمده دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد چهارم ولـی آمده؛ سبـط علی آمـده دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد کرده طلوع از افقِ نورِ عصمت خورشید و ماه تـبـریک بگـیـم امشب همه به آقا اباعـبدالله تابِ این وجـودِ بـی تـابـم آمـد جـلـوۀ طـلـعـت مـهـتـابـم آمـد مصحـف نـور جـمـال ثـارالله یـاس وریـحـانـۀ اربــابـم آمـد سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲) ******************************************* فـروغ انـجـم مـا؛ امـام چـهـارم ما دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد سیّد و سَروَر ما؛ شـفـیع محشر ما دلِ همه شاد؛ آمده حـضرت سجّـاد آمده ماهی بی قرین،حقّ الیقین،یعسوب الدّین سـیّـد خیل ساجـدین، حضرت زین العـابدین ای ولای تو مرا صوم و صلاة ای تو آبـروی ذکـر و مناجات ای ولیّ حق به ارض و سماوات بر جـمال تو درود و صلوات سیّدی یا عـلـی جان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲) ******************************************* به اهل ارض و سما؛ برای اهل ولا یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی مظهر جود و سخا؛ گوهر بحر عطا یـار و شفـیـعی؛ تو خورشید بقیعی دل شـکـسـتـه ام آقـا تـنـگِ بـرای مـدیـنـه مرغ دلم یابن الزهـرا کرده هـوای مدیـنه رُکن و ذکری و قیام و قعـودی هم قنوت و هم رکوع، هم سجودی عُمری از داغ پدر گریه کردی شـاهـد مـصـیـبـت بـابـا بـودی سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان؛ سیّدی یا عـلـی جـان (۲)
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام سجاد علیه السلام
ای شمس ولایت! قـمـرت باد مبـارک ای بهـر کـرامت! گهـرت باد مبـارک ای پنجم شعـبـان! سحـرت باد مبارک ای مـادر ایـران! پـسرت بـاد مبـارک آیـیــنـۀ حـسـن ازلــی زادهای امـشـب در کعـبۀ توحـید، عـلـی زادهای امشب بـنگـر به سـرِ دست، جـمـال ازلی را چـارم وصی احمد و نجل سه ولی را خـورشـیـد فــروزنـدۀ انـوار جـلـی را رخـسـار عـلـیبـن حـسیـنبـنعـلـی را دیــدار حـسـیـن دگــرت بـاد مـبـارک مـیـلاد گـرامـی پـسـرت بــاد مـبارک این فرشنشینی است که خود عرش مقام است این حمد و رکوع است وسجود است وقیام است ایـن قـائـمـۀ دائـمـۀ هـفـت نـظام است این نجل سه مولا پدر هشت امام است ما را نه همین در حرمش روی نیاز است بر دامن او دست همه خلق، دراز است قـرآن حـسیـنبنعلی مصحـف رویش جان دو جهان بسته به یک تار ز مویش خورشید برد سجده به خاک سرکویش حق است اگر خضر چکد ز آب وضویش انـوار خـدا مـوج زنـد در جــلــواتـش از خالق و از خلق درود و صلـواتش این یوسف زهرا پسر یوسف زهراست در چرخ ولایت قمر یوسف زهراست در بحر امامت گهر یوسف زهراست در سلسله پیغـامبر یـوسف زهـراست در قافلـه مـولاست هـمـه قـافـلـهها را در سلسله یـار است همه سلـسلهها را در هر طپش قـلـب بوَد ذکـر خـدایش پـیـوستـه دعـا مـنـتـظـر حال دعـایش دلهای حسینی همگان صحن و سرایش گل بوسۀ جبـریل به خـاکِ کفِ پـایش والله اگــر حـکــم ز داور بــســتــانــد دانـد کـه در از قـلـعـۀ خـیـبـر بستـاند فرزند شهادت، پدر صبر و شکیب است مولای وجود است، نگویید غریب است بیمار نخوانید، طبیب است، طبیب است مانند علی نیز خطیب است، خطیب است گـفـتـار رسـایـش چو شنـیدند صحـابه گـفـتند علی خوانَد چو در کوفه خطابه ای بـوسـه زده خـون خـدا بر دهن تو ای مـثـل نـبـی وحـی الـهـی سخـن تو تو شمع و همه خلق جهـان انجـمن تو یـوسـف شـده دلـبـاخــتـۀ پـیـرهـن تـو دریاست جـگـر تـشنـۀ اشک بصر تو گـردیـده اجـابت هـمـه جا دور سر تو یـاس نـبـوی، لالـۀ حـمـرا به تو نـازد نخل رطب و سینۀ صحرا به تو نازد بر نیزه سر یـوسف زهـرا به تو نازد هم فاطمه، هم زینب کبرا به تو نـازد در عیـن اسـارت به همه خلـق امیری خصم است اسیر تو که گفته تو اسیری اوصاف تو بیرون بوَد از حد و شماره هر لحـظۀ تو در نظـر ماست هـزاره از ماست اطاعت، ز تو یک لحظه اشاره عـالـم هـمه بر جـود تو دارند نـظـاره زنجیر به فـرمـان تو پیچـید به دستت بـالله قـسـم نـام اسـیـر است شـکـسـتت بـیاذن تو بر تو نـرسـد سنگ لب بام گر حکم کنی شام شود تیرهتر از شام در سلسله صد سلسله با یک نگهت رام معراج چهل روزۀ تو برتر از اوهـام پـیـغــامـبــر خـــون امــام شـهــدایــی هر سو که کنی روی در آغوش خدایی ای مـلـک خـداونـد تـعـالـی حــرم تـو ای عـالـم هـستی همه ظـرف کـرم تو جـان یـافـتـه عیـسای مسیـحا ز دم تو خـوبـان دو عـالـم هـمـه خـاک قدم تو میثم که بوَد دست گـدایـیـش به سویت آیینــۀ دل شستـه بـه خـاک سر کویت
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
ای اهل دعـا! روح دعـا بـاد مـبـارک در دیــده تـجـلای خــدا بــاد مـبـارک جـان در بــدن عـالـم ایـجـاد مـبــارک این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست این سیـد بـطحا پـسـر سیـد بـطحاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
امشب خـدا بر یوسف زهـرا پسر داد امشب خـدا شمس ولایت را قـمر داد قرص قـمر نه بلکه خورشیدی دگر داد از ماه و از خورشید گردون خوب تر داد بـر زادۀ خـیـر الـبـشـر خـیـر الـبـشـر داد جان ها فـدایـش باد کو جان حسیـن است این بهـترین نجـل امیرالمـؤمنین است این افـتخـار بانوی ایران زمین است این جان قرآن روح ایمان رکن دین است این طا و ها و حا و میم و یا و سین است ایـن سـیّـد سـجّـاد زیـن الـعـابـدیـن اسـت این بـر فـراز دست، قـرآن حـسیـن است آئـیـنـۀ حُـسن رسـول اکـرم اسـت این مولای کلّ عالم است و آدم است این احیاگر جان دو صد عـیسی دم است این دُرِّ سه دریا هشت گوهر را یم است این ای شـهـربـانـو شـهـریـار عـالم است این مـاه تـو و خـورشـیـد تـابـان حسین است تکبـیـر می بوسد دهـان وقـت نمـازش چشم دعـا در ره به هنـگـام نـیـازش آیـد ز شـش سو استجـابت پـیـشبـازش قــرآن بـود دلـدادۀ صـوت حـجـازش تـوحـیــد جـوشـد از صـدای دلـنــوازش در عضو عضوش روح ایمان حسین است بـایـد دوبـاره در جهـان پـیـغـمـبـر آید از بـیـت حـقّ بنت اسـد با حـیـدر آید وز بهـر حـیدر همچو زهـرا همسر آید همچون حسیـن از دامن آن مـادر آید شـایـد کـه زیـن الـعــابــدیــن دیـگـر آیـد کاین پنج تن را روح و ریحان حسین است از سجـده های او عـبادت یافـت زینت وز خاک درگاهش سعادت یافت زینت وز او بـزرگیّ و سـیادت یافت زینت با صبح میـلادش ولادت یافت زینت وز خـطـبـۀ گرمش شهادت یـافت زینت این خـطـبـه فریادِ خروشان حسین است وجــه خــدا مــاه جـمــال نــازنـیـنـش نقش گُـل روی مـحـمّـد در جـبـیـنـش دست امیـرالـمـؤمـنـیـن در آسـتـنـیـش خورشید پیـشانی گذارد بر زمـیـنـش عــلــم تــمــام انــبــیـا نــقـش نـگــیــنـش در سینه اش دریای عـرفـان حسین است این است کز سـوی خـداوند مـبـیـنـش آمــد نــدای انـت زیـن الـعــابـدیـنـش گوید به صورت آفرین نقـش آفـرینش خوانند ره پویان حقّ حقّ الـیـقـیـنـش از آستـیـن ریزد دو صد روح الامیـنـش سر تا قدم جان است و جانان حسین است زنـجـیـرها وقـت دعـا هـم صحبت او شـمـشـیرها روز غـزا در خـدمت او بـعـد شـهـیدان شد اسـارت نهضت او دشمـن چهـل مـنـزل ذلـیـل عـزّت او یــادآور احــزاب و خــیــبــر قــدرت او حـتـی زبـانـش تـیـغ بُـرّان حـسیـن است ای ذات حـقّ مشتـاق یا رب یا رب تو ای قـدسـیـان محـو منـاجـات شب تـو ای عـرشیان را بال، فرش مکـتب تو ای انـبـیـا را شـعـلـۀ تـاب و تـب تـو ای ذکــرهـا لـب تــشـنـۀ لـعــل لـب تــو هر ذکر تو یک دُرّ غـلطان حسین است تـو کـیـسـتـی پـروردۀ خـون خــدایـی سـر تا قـدم خـورشید حُسن ابـتـدایـی الـحـق کـه اربـاب دعـا را مـقـتـدایـی با احمد و زهرا و حیـدر هم صدایی تـو مـطـلـع الانـوار مـصـبـاح الـهـدایـی روی تو خـورشید درخشان حسین است صـدها کـلـیـم الله هـزاران پـور مـریـم بـاید وضـو گـیـرنـد زآب چـاه زمزم تـا از تـو گـویـنـد ای ولـی الله اعـظـم این کار ناید از هـزاران هـمچو میـثم گر می زنـم یک عـمـر از مـدح شما دم فیض شما و لطف و احسان حسین است
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت عباس علیه السلام
بـر سـپـهـر دین آمـده مـهــتـاب زادۀ حـــیـــدر، یـــاور اربــاب ماه بی مثـل و قـرین ابـوفـاضل لالــۀ امّ بــنــیـن ابـــوفـــاضــل در مـعرفـت سر آمدی یا ابالفضل خوش آمدی مـهـربـان یـار حـسیـن بن عـلـی یـار و دلـدار حـسـیـن بن عـلـی جــان مـا فــدای راه عـشـق تـو ای عـلـمـدار حـسـیـن بن عـلـی ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل(۲) ********************************************************* در حـریم راز، او حـسـیـنی بود از هـمان آغـاز، او حـسیـنی بود آمــده کـه جـان بــه راه او دهـد سـر بـه خـاک مـقـدم دلـبـر نهـد بـوسد پـدر مـاه رویش چشمان و دست و بازویش آمـــده مـــیـــر ســپـــاه ثـــارالله آمــــده گـــــرمــــی آه ثــــارالله آمـده کـه در نــبــرد عــاشــورا جـان کــنــد فـــدای راه ثــارالله ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل(۲) ********************************************************* ما که روی لـب زمـزمـه داریـم حـاجـت صـحـن عـلـقـمـه داریـم ای مـــحــافــظ حـــریـــم آلُ الله بـــانــی دســت کـــریـــم آلُ الله با تیغت ای، کوه غیرت کم کن روی، وهّابیت عـالـمـی تحت لـوایـت یا عـباس جـان شیـعـه به فـدایـت یا عباس کی شـود که یـک شـب جـمـعـه شویم زائـر کـرببـلایت یا عباس ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل؛ ای عزیز فاطمه؛ یا ابالفضل(۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت عباس علیه السلام
پخش سبک ( به سبک: ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا) آمــده کـوکـب دیـن؛ لالۀ امّ بـنـیـن نسترن و یاس؛ آقام حضرت عباس ساقی جام یـقـیـن؛ یاور حبـل متین نسترن و یاس؛ آقام حضرت عباس آمده ماه هـاشمی یـاور و غـمخوار حسیـن گـل بریزید آی عاشقـا آمد عـلـمدار حسین ای بهـار عـالـمـیـن ابـوفـاضل بر علی نور دو عین ابوفاضل از همـان میان گهـواره بـودی تو فـنـاءِ فی الحسین ابوفاضل سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـالـفـضل(۲) ******************************************* آمـده روح ادب؛ زادۀ شـاه عـرب نسترن و یاس؛ آقام حضرت عباس خـیـرُ الـعـبادِ همه؛ باب مرادِ همه نسترن و یاس؛ آقام حضرت عباس دیـده گـشـوده بـه دنـیـا بـچـه شـیـر اسـدالله از همـان اوّلـش بوده مَحـوِ جـمـال ثـارالله بین قنداقه با اون روی زیباش دلـربـای مهر و ماه و کـوکـبِ آمـده دسـتــه گـل امّ الــبــنـیـن خـنـده بـر روی لـبـای زیـنـبِ سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـالـفـضل(۲) ******************************************* به مصطفی و بتول؛ به اهل بیت رسول نـور دو عـیـنـی؛ عـلـمـدار حـسـینی به عاشقـان خـدا؛ خـمیـنـی و شهـدا نـور دو عـیـنـی؛ عـلـمـدار حـسـینی ای که شدی تو عاقبت زائر روی فـاطمه یک شب جمعه قسمت کن بیام پابوست، علقمه رُکن و مـیـقـات دلم ابوفـاضل باب حـاجـات دلـم ابـوفـاضـل ذکـر زیـبــای تـو آوای جـانـم ای منـاجـات دلـم ابــوفـاضـل سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـوفـاضل؛ سـیّـدی یـا ابـالـفـضل(۲)
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت عباس علیه السلام
پخش سبک ۱ پخش سبک ۲ ( به سبک خانۀ زهرا و علی ) چارم شعبان شده و؛ آمده خورشید شرف نـور دل امّ بـنـیـن؛ گـل پسر شاه نجـف قـبلـۀ حاجـات همه؛ شـور مناجـات همه مشعر و رُکن و حَجَر و؛ کعبه و میقات همه یا ابـوفـاضـل مددی یا ابـوفـاضـل مددی ************************* آمده دلدار حسین؛ آن گل بی خار حسین والهِ رُخسار حسین؛ یار و علمدار حسین آنکه بُوَد رتـبـۀ او؛ سَروَر خـیـل سُعَـدا بوده هـمـیشه ز ادب؛ خـادم شـاه شُهَـدا یا ابـوفـاضـل مددی یا ابـوفـاضـل مددی ************************* گشته بهشتی دلـم از، رایحـۀ گـلـشن تو سائل درگاه تـوأم؛ دست من و دامن تو رهـروِ وادیِ ولا؛ هـمـدم رنجـی و بـلا قسمت ما کن نجف و؛ علقمه و کـرببلا یا ابـوفـاضـل مددی یا ابـوفـاضـل مددی
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت عباس علیه السلام
واله روی زیـبـایت؛ هـمۀ آل پـیـغـمـبـر بنشسته از مقدمت؛ خنده بر لبهای حیدر مهر سما؛ ماه زمیـن دسته گـل ام الـبنـیـن خوش آمدی ابوفاضل؛ خوش آمدی ابوفاضل **************************** خورده پیوند ازعاطفه؛ دیدۀ مادر بر رویت دل برد از حور و ملک؛ بوسۀ خواهر بر رویت ای کعبۀ عشق و وفا عـزیـز آل مصطـفی خوش آمدی ابوفاضل؛ خوش آمدی ابوفاضل **************************** ای که در مکتب ادب؛ مقتدای همه هستی زادۀ ام الـبـنـیـن و؛ پـسر فـاطـمـه هستی ای بهترین یار حسین عباس علمدار حسین خوش آمدی ابوفاضل؛ خوش آمدی ابوفاضل
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
باز در سینه ها صفا پخش است نوری از جلوۀ خدا پخش است نـور انـوار کـربلا پخش است عطریاس است درفضا پخش است باز دنیـا سرای احـساس است همه جا گفتگوی عـبـاس است ای خــدا از جـمـال تـو پــیــدا یـل ام الــبــنــیــنــی و زهـــرا عالـمی قـطره؛ حضرتت دریـا بـا وفــایـی و پـرچــمـت بــالا روی تـو بـوسه گـاه مـولا شـد خنده کردی و گل شکـوفـا شد ای که عـمـری قـرار اربـابـی گـوشـه ای ز اقــتــدار اربـابـی جــلــوۀ کــردگــار اربـــابـــی حـیـدر و ذوالــفـقـار اربــابــی تـو مـکــرر عــلـــیِّ کــرّاری آمــدی تـا کـنــی عــلــمـداری دردهـا را دوا ابـالـفضل است شیرِ شیر خـدا ابوالفضل است نجـف مرتضی ابالـفضل است حـیـدر کـربـلا ابـالـفضل است ای سراپای تو پُـر از بـرکات بر جـمـال خـدایـیـت صلـوات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
ای دل هر دو جهـان محو فریبائی تو در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو همه گل ها به گلستان ادب صف بستند تـا بـبـیـنـنـد دمی روی تـمـاشـائـی تو تا پراکند خـدا عطر دل انـگـیز تو را غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو چون نسیم سحری عقده گشائی تو بود بر لب مـرغ سـحـر نغـمـۀ شیـدائی تو شب میلاد تو با بوسه به روی چو مه ت می کـنـد دست خـداونـد پـذیـرائـی تـو ادب آموز جهانی و به دانشگه عـشق پُر شد از شرم و ادب دفـتر دانائی تو از غـبـار قــدم نـور دل فـاطــمـه بـود به خـدا در همه جا سـرمـۀ بیـنـائی تو همه شب تا به سحر بر سر سجّادۀ عشق غرق ایـمان و دعـا شد دل دریائی تو تکیه بر بازوی خیبر شکن حـیدر زد شور اخـلاص تو و دست تـوانـائی تو چشمۀ علقـمه شرمنده ز ایـثـار تو شد آفـریـن بـر ادب تو، به شـکـیـبـائی تو همۀ هستی تو دست و سر و جانت بود در ره دوست فـدا شـد همه دارائی تو باب حاجات خلایق توئی و خلق جهان چشم دارند بر آن مـعـجـز عیسائی تو هرکسی بر سر خود شور و هوائی دارد دل پُـر شور «وفائی» شده شیدائی تو
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
نام سقـا دیده ها را خوب گـریـان می کند دیـدۀ پُـر اشک را سـقـا چراغان می کند او بُود باب الحسین ذُخر الحسین عبدالحسین عـالـمی را بر در ارباب مهـمان می کند هرکه میگوید حسین آغوش بگشاید بر او بر دل سینه زنـان لطف فـراوان می کند دست داده تا بـگـیـرد دست هر افتاده را این اباالفضل است برما لطف و احسان می کند "خـلق می دانند در بهداری قرب حـسین دردها را بیشتـر عباس درمـان می کند" مادرش ام البنبن هم ضامن عشاق اوست در قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند دست او بر دست زهرا روزمحشر دیدنی ست دست او مشکل گشایی از محبان می کند پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست این سخن عباس را زار و پریشان می کند سی شب مـاه محـرم باید از عباس گفت گفتن از او لطف مهدی را نمایان می کند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره مـاه، سرگرم تماشـا مهـر مبهـوت نظاره مرحبا ای ماه شعبان، ماه آوردی دوباره ماه آوردی دوباره ماه، نه! یک مـاه پاره قلب آلالله خـرم، چـشم خـیـرالـناس روشن خـانۀ مـولا شده از طلعـت عـبـاس، روشن چشم دل بگشا که وجه خالق اکبر ببینی شیـر ثـارالله را در دامـن حـیـدر ببـیـنی بلکه در آغوش حیدر، حیدر دیگر ببینی ساقـی عـترت کنار ساقـی کوثـر ببـیـنی چـشـم شو تا بنـگـری آیینۀ حـقالـیـقـیـن را شیـر ثـارالله و شمـشیـر امیـرالمـؤمنـیـن را فاطمه! امالبنـین! شیـرخدا را شیر زادی مرحبا! مادر که بر دست خدا شمشیر زادی سـورۀ انـا فـتحنـا را بهیـن تفـسیر زادی لشکر پیروز دشت کربلا را میـر زادی شیرِ شیر داور است این پای تا سر حیدر است این فاش میگویم که زهرا را حسین دیگر است این روی داور؛ دست حیدر؛ خصلت و خوی رسولش سیر معراج الهی هم صعودش هم نزولش کیست این ریحانةالحیدر که زهرای بتولش کرده در اوج سرافرازی به فرزندی قبولش؟ نقش پیشانیش باشد این که این یار حسین است حضرت عباس، سقـا و علمدار حسین است اوست آن عبدی که کس نشناخت او را جزامامش ناتمامش خواندهام خوانم اگر ماه تمامش لرزهها افکنده بر پشت سپاه کفر، نامش از خـدا و انـبـیـا و اولیـا بــادا سـلامـش شأن او شـأن امامت دست او دست کرامت سایۀ قـدش قـیـامت تا قـیـامت راست قامت جز علی هرکس بگوید مدح او باشد شکستش بوسهگاه مرتضی روی و جبین و چشم و دستش گشت تقدیم خدا روز شهادت بود و هستش دست از دست و سر و جان شست در عهد الستش بر وفای عهد خـود تا پای جان استاد، آری! هم شعار بذل جان سرداد هم سر داد، آری! ای که با خون خدا ممزوجی و خون خدایی دستگیر عالم و سردار دست از تن جدایی نور چشم فاطمه، مصباح مصباحالهدایی بلکه در روز قیامت بر شهیدان مقتدایی تو عـلـمـدار حـسـیـنـی تـا ابـد یـار حسیـنی شیر عاشورای خون و مرد ایـثـار حـسینی بازوی فرزند زهرا دست از پیکر جدایت چارده معصوم را باشد به لب ذکر ثنایت بلکه هنگام ولادت کرده شیر حق دعایت کیستی تو که امامت گفت جان من فدایت؟ ای هــمـه آزادمـــردان شـاهــد آقــایــی تـو خـضـر با آب حـیـاتـش تتشـنـۀ سـقـایـی تو آب دریا نعره زد تا جرعهای از آن بنوشی غیرتت میگفت باید چون دل دریا بجوشی بین دریا تشنه باشی آب دریـا را ننوشی مرحبا! تا آخرین خط عطش باید بکوشی ای شـرار تـشـنـگـی نـور چـراغ مکـتب تو بـحـر سـوزان تـب تو آب عـطـشـان لب تو تــو دلـت آرام امـا آب دریـا بـیقـرارت علقمه رفع عطش کرده ز چشم اشکبارت بلکه دریا قرنها گردیده بر گرد مزارت آب شد خون جبین و گشت جاری بر عذارت سوخت در آب روان بر تشنگان پا تا سر تو شک ندارم اینکه زهرا خوانده خود را مادر تو دل گرفـتار تـو امـا تـو گرفـتار حـسینی جـان جانانی و با جانت خریدار حسینی از ولادت تا شهادت محو دیـدار حسینی بلکه فردای قـیامت هـم عـلـمدار حسینی کیستی تو؟ کیستی تو؟ ای عطش آب بقایت وقت جـان دادن پیـمبـر آب آورد از برایت ای سلام آب بر لبهای خشکت تا قیامت ای پس از ایثار جان خویش هم یار امامت یافته عشق و وفا از خون بازویت سلامت سائل درگاه تـو آقـایی و جـود و کرامت این تویی مولا! که منت بر سر میثم نهادی نخل خشکش را ز بحر بیکرامت آب دادی
: امتیاز
|
مدح حضرت عباس علیه السلام
ای آن که ز ادراک تو ایـمـان متـصوّر از پنجۀ لا حـولِ تو... طوفـان متصوّر بـا غـرّش تـان گـشـت قـیـامت مـتـبـادر در عـلـقـمـه دریـای خـروشان متصوّر نـام تـو نـمـوده ست جـهـان را مُـتـرنّـم سـقّـایـی و بـا یـاد تـو بـاران مـتـصـوّر «غیرت» رگ جوشیدۀ در گردن یار است تـنـهـا بـه مـقـام تـو شـود آن مـتـصـوّر دسـتـان تو آیـات بریده ست اباالـفضل! گشته ست چنان سورۀ رحمان متصوّر نـام تـو کــلــیــدِ ادب و روح نـجــابـت در پـرسش تـاریـخ، کـمـا کـان متصوّر در شـرح تو و دست تو عـالـم مـتحـیّـر ایـثــار تـو در یـاد شـهـیـدان مـتـصـوّر مشک و عَلَم و منصبِ سقّایی ات عباس در ذهـن تو فـریـاد عـمـو جان متصوّر بیچاره فراتی که به کامش نرسیده ست هستی تو در آن ذهـن پـریشان متصوّر تو غـرّش پنهـان عـلـی در عَـرَصـاتـی در پنجـۀ ایـمـان تو طـوفـان مـتـصـوّر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
مــادر مــاه بـنـیهـاشـم! قــمـر آوردهای نـخـل امــیــد ولایـت را ثــمـر آوردهای بـحـر مـوّاج کـرامـت را گهـر آوردهای کـلک صنع کـبـریـایـی را اثـر آوردهای هرچه در وصفش بگویم خوبتر آوردهای بـر امیـرالـمـؤمنین زیبــا پسـر آوردهای این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است این پسر دست علی دست علی دست خداست این پسر یک مطلع الانوار مصباح الهداست این پسر تا حشر ثاراللّهیان را مقتداست این پسر قربانی کوی حسین از ابتداست این پسر دست خدا با دست از پیکر جداست این پسر روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست این پسر ماهی است در بین دو مهرِ فاطمه این بـود باب الحـسین و باب حـاجـات همه بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست بتشکن: مولاعلی، لشکرشکن: عباس توست این خـداونـد ادب، عـبد خـداوند است و بس درشجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کس کیست عباس آنکه وجه الله محو روی اوست آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست همچو خوی حیدر و زهرا؛ یقیناً خوی اوست ذوالفقـار فاتـح خیبـر، خم ابـروی اوست نخل سرسبز ولایت قامت دلجوی اوست آبـروی آبـرومندان ز خاک کوی اوست از دل گهـواره تـا امـواج خون در عـلـقمه لحظهای غـافـل نگردید از حسین فـاطـمـه آفتاب طلعـتش خورشیـد رخسار حسین! دیـدن رخسـار او، تکـرار دیـدار حسین! از شب میلاد بودش دل، گرفتار حسین! نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین! با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین! حامی و سردار و سقّا و علـمدار حسین! با وجـود آن که خود مظلوم ظالمسـوز بود مثل حـیدر عابد شب بود و شیـر روز بود مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش حـیـدرکـرّار میخوانـد حسیـن دیگـرش عمّـۀ سادات می بالد که باشد خواهـرش ایستـاده با ادب حتّی ادب در محضـرش آفـریـنش تـا قـیـامت تشنــهکام ساغـرش حاجت کونین جوشیده است از خاک درش در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است کم مخواه از او که او باب المراد عالم است او که بــا مـاه جـمـالـش عـالمآرایـی کند او که بر خاکش سرافرازی جبینسایی کند او که بی وی عشق هم احساس تنهایی کند او که بـر خیـل شهیـدان نیـز آقـایی کـند آل عصمت را ز اشک دیـده سقایی کند خون خود را وقف بر گلهای زهرایی کند جسم و جان و چشم و دست و سر دهد در راه دین گــل کـنـد تـقــدیـم ثـارالله از زخــم جـبـیـن اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته آب گشتـه در میـان آب و تـنهـا سـوخته مشک هم از اشک آن لبْ تشنه سقا سوخته مثـل تصویـرِ لبِ فـرزند زهـرا سـوخته اشک صد ایّـوب میجـوشد به یاد صبر او تـا قـیـامـت آب مـیگـردد به دور قـبــر او ای خدا را تیـغ بُـرّان در نیـامِ اهل بیت! ای علی را شیر غرّان در کنام اهل بیت ای به رخسـارت تجـلاّی تـمـام اهل بیت ای مقامت در صف محشر مقام اهلبیت هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل بیت هم به شمشیـرت نوشته انـتـقـام اهل بیت میرسد روزی که حق را باز هم یاری کنی بـاز، بـازآیـی و بـر مهـدی عـلـمـداری کنی تشنهای و چـشم ما دریـا به پایت ریخته دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته همچو باران استجـابت از دعایت ریخته اشـک ثـار الله روی دستهـایت ریـخـته بال حورالعیـن بَـر پـای گـدایت ریخـته جوشد از خـاک درت اشک منـاجـات همه بیشتر باشد به کویت عرض حـاجـات همه مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است زخمهـای پیکـرت آیـات قـرآن من است پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است ذکر یا عبّاس درمان تن و جان من است دست من خالی و مدحت دُرِّ غلطان من است نـیـستـم قـابـل که گویم «میثم» کوی تـوأم هر که هستـم یا ابـوفـاضـل ثـنـاگوی تـوأم
: امتیاز
|